محو بودم هر چه دیدم دوش از بیدل دهلوی غزل 2825

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

محو بودم هر چه دیدم دوش دانستم تویی

1 محو بودم هر چه دیدم دوش دانستم تویی گر همه مژکان ‌گشود آغوش دانستم تویی

2 حرف غیرت راه می‌زد از هجوم ما و من بر در دل تا نهادم ‌گوش دانستم تویی

3 مشت خاک و اینهمه سامان ناز اعجاز کیست بیش ازین از من غلط مفروش دانستم تویی

4 نیست ساز هستی‌ام تنها دلیل جلوه‌ات با عدم هم ‌گر شدم همدوش دانستم تویی

5 محرم راز حیا آیینه دار دیگر است هر چه شد از دیده‌ها روپوش دانستم تویی

6 غفلت روز وداعم از خجالت آب‌ کرد اشک می‌رفت و من بیهوش دانستم تویی

7 بیدل امشب سیر آتشخانهٔ دل داشتم شعله‌ای را یافتم خاموش دانستم تویی

عکس نوشته
کامنت
comment