1 بر خاک درش مست و خراب افتادم همسایهٔ او در آفتاب افتادم
2 گفتم که منم که نور او مینگرم کشتی بشکست و من در آب افتادم
1 موج است و حباب و آب و دریا هر چار یکی بود بر ما
2 هم آب و حباب و آب دریا دریا داند حقیقت ما
1 دل ما گشته است دلبر ما گل ما بی حد است و شکّر ما
2 ما همیشه میان گل شکریم زان دل ما قوی است در بر ما
1 عین دریائیم و دریا عین ما نیست ما را ابتدا و انتها
2 بر در میخانه مست افتاده ایم خانهٔ ما خوشتر از هر دو سرا