- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا که تیره شد از کثرت گناه چراغ چه سود آنکه درآرم بپیشگاه چراغ
2 خراب کوی مغانم که نیمشب چو روم مهی ز هر طرف آرد به پیش راه چراغ
3 درآ بمیکده و اعتقاد روشن کن که می برند از آنجا بخانقاه چراغ
4 چرا چو گلخنیان دل بخاک تیره نهی ترا که خانه سپهرت و مهر و ماه چراغ
5 شنیده ام که ز همت به آفتاب رسید بسوز این دل و برکن ز برق آه چراغ
6 بصدق دل چو درآیی بوادی ایمن یقین که سرزند از هر بن گیاه چراغ
7 فروغ کوکب طالع کنون شود پیدا که برفروخت فغانی ببزم شاه چراغ