-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من از مادری زادم که پارم پدر بود او شدم خاک آن پایی کزین پیش سر بود او
2 ز عالم همی جستم نشان دل آرایش چو عالم شدم بر وی ز عالم به در بود او
3 از آن راه بین گشتم که هر جا رخ آوردم دلم را دلیل ره، مرا راهبر بود او
4 ز خاطرت نرفت آن نقش و از دل نشد خالی کجا رفتی از خاطر؟ که نقش حجر بود او
5 قمروار حالم ار کمابیش بود چندی شد امسال شمس آن مه، که عمری قمر بود او
6 ز بس قطره باران که فیضش فراهم زد چو دریا شد آن آبی، که وقتی شمر بود او
7 من آن نقد عرضی، کش درین فرش بنهفتم نه از خاک شد تیره، نه ازنم، که زر بود او
8 نه عقلم بسی گفتی، مکن یاد او دیگر؟ که اندر طریق ما عجب بیخبر بود او!
9 مجوی اوحدی را تو ز من کندر آن ساعت که من بار میبستم، به جانبی دگر بود او