1 زاهد بودم ترانه گویم کردی سر فتنهٔ بزم و بادهجویم کردی
2 سجادهنشین با وقارم دیدی بازیچهٔ کودکان کویم کردی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 آمد مه ما مستی دستی فلکا دستی من نیست شدم باری در هست یکی هستی
2 از یک قدح و از صد دل مست نمیگردد گر باده اثر کردی در دل تن از او رستی
1 پیش جوش عفو بیحد تو شاه توبه کردن از گناه آمد گناه
2 بس که گمره را کنی بس جست و جو گمرهی گشتهست فاضلتر ز راه
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **