-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به جانم کارگر شد زهر و ساقی راست تریاقی به تلخی جان شیرین میسپارم رحمی ای ساقی
2 ز راه شوخی آلوده به شکّرخنده دشنامی علاج درد ما کردی به زهر آلوده تریاقی
3 طبیبان را بسوزد دل چو بیماری سپارد جان طبیبی عامداً ساع به قتلی بل و احراقی
4 شرار آه جانم سوختی تا بودمت عاشق فلما صرت مشتاقا جری دمغی لاعراقی
5 ز درد اشتیاقم بر لب آمد جان و میترسم نماند فرصتم چندان که گویم شرح مشتاقی
6 ز دیوان ازل رزقم اگر پیمود میآمد غلط باشد به حق آموختن آیین رزاقی
7 نیارد صفحه طاقت تا نویسم شرح هجران را مگر از پارههای دل فراهم گردد اوراقی