1 محوتسلیمیم اما سجده لغزش مایه بود سر خط پیشانی ما را مداد از سایه بود
2 یک نفس با مهلتی سودا نکردیم آه عمر این حباب بیسر وپا پرتنک سرمایه بود
3 مایهٔ بالیدن ما پهلوی خود خوردنست درگداز استخوان شمع شیر دایه بود
4 نالهٔ فرهاد میآید هنوز از بیستون رونق تفسیر قرآن وفا این آیه بود
5 این شماتتهای یاران زیر چرخ امروز نیست خانهٔ شطرنج تا بودهست خوش همسایه بود
6 التفات نازی از مژگان سیاهی داشتیم هرکجا رفتیم از خود بر سر ما سایه بود
7 محمل نازش ز صحراییکه بال افشان گذشت گرد اگر برخاست طاووس چمن پیرایه بود
8 بیدل از چاک جگر چون صبح بستم نردبان منظریکز خود برآیم با فلک همپایه بود