- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواهم که حاجت من بیدل روا کنی خواهم که با وصال خودم آشنا کنی
2 از فخر پای بر سر هفت آسمان نهم روزی اگر نظر به من بینوا کنی
3 تا کی کمان چاچی ابرو کشی به من تا کی به تیر غمزه مرا مبتلا کنی
4 در چین زلف خویش مرا ره نمی دهی اصل تو از خطاست، از آن رو خطا کنی
5 ای ترک تنگ چشم جفاکار جنگجو! با عاشقان خویش چرا ماجرا کنی؟
6 در صفه ی صفا به تو دارم توقعی کز روی لطف با من مسکین صفا کنی
7 و آن گه شوی طبیب من زار ناتوان وز لعل خویش درد دلم را دوا کنی
8 حیدر اگر دعاش کنی منتی منه داعی دولتی، چه شود گر دعا کنی؟
9 ور خلق روزگار زنندت به تیغ تیز شاید اگر حوالت آن با خدا کنی