1 خواهم همه را کور ز عشق رویت تا من نگرم بس برخ نیکویت
2 یا خود خواهم همی دو چشم خود کور تا دیدن دیگری نبینم سویت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای نگار، ازبس که اندر دلبری دستان کنی هر زمان ما را به عشق خویش سرگردان کنی
2 عاشقی با تو خطر کردن بود با جان خویش زانکه نپسندی تو دل تنها و قصد جان کنی
1 جهان چو چشم نگاران خرگهی گردد که از خمار شبانه نشاط خواب کنند
1 ای چنگ، سرافگنده چو هر ممتحنی در پای کشان زلف چو محبوب منی
2 گر حلق تراست خشک، پس در چه فنی؟ هم خشک زبانی تو و هم تر سخنی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به