1 خواهم همه را کور ز عشق رویت تا من نگرم بس برخ نیکویت
2 یا خود خواهم همی دو چشم خود کور تا دیدن دیگری نبینم سویت
1 روز رزم او چو رایتهای او صف بر کشند اختران از بیم سر در نیلگون چادر کشند
2 تیغ جان آهنج او چون بر کشد سر از نیام خلق باید تا بمیدانش تن بی سر کشند
1 این سرو تاج غزان و آن کت مهراج هند این کله خان چین و آن کمر قیصری
1 هرگز نبود خار بشوری چو نمک وز کاه چگونه می بسازند کسک؟