- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواهم امروز عتابی بکنم با دل خویش کز چه رو سعی کند در غم بی حاصل خویش
2 اگر آن سرو ببیند قد خود ر ا در آب قدر ما را بشناسد چو شود مایل خویش
3 گفتم از زلف تو دل چون برهانم به شگفت با که گویم بجز از یار من این مشکل خویش
4 عهد کردم که دگر بار دل غم نکشم اگر این بار برم باز به سر منزل خویش
5 در میان سوی تیغش چه در آیی ای دل گوشه ای گیر سر و جان من و قاتل خویش
6 شاهدی ای شه خوبان چو گدای در تست لطف فرما و بدست آر دل سایل خویش