- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواهم این بستان پرغم را به شوری درشکست این قفس تنگست بر مرغ تو بال و پر شکست
2 روزگار از خاطرم چون نیل از رخسار شست آسمان بر آتشم چون عود در مجمر شکست
3 پای از پیش آمد و کارم ز پس دامن گرفت دست در اندیشه یارم به زیر سر شکست
4 طعم شکر داد عشق ار در گلو کافور ریخت تلخی می داد غم ور شیرم از شکر شکست
5 دیدنش بر حسرت من حسرت دیگر فزود خواستم پیکان برآرم در جگر نشتر شکست
6 دوستان هرگز نبینند از محبت عیب دوست خاطرم خوش شد اگر می ریخت گر ساغر شکست
7 در رخش آهی کشیدم خاطرش آزرده شد باد بر بستان وزید و شاخ نازک تر، شکست
8 می کشم حرمان من بی ظرف در بزم وصال شوق دل پیمانه ام را بر لب کوثر شکست
9 در برون در «نظیری » شد هلاک از انتظار مژده ای بخشید مسکین را که مجلس برشکست