بدیده سرمه از خاک راه از فضولی بغدادی غزل 275

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

بدیده سرمه از خاک راه یار می خواهم

1 بدیده سرمه از خاک راه یار می خواهم ولی آنرا نهان از دیده اغیار می خواهم

2 چه لطفیست این که بیداد خود از من کم نمی سازد چو می داند که من بیداد او بسیار می خواهم

3 نگوید کس ز شرح محنت من پیش او حرفی درین محنت مدد از نالهای زار می خواهم

4 نمی خواهم که بیند هیچ کس در خواب آن مه را همه شب چون ننالم خلق را بیدار می خواهم

5 اجل از بیم خجلت سوی من ناید چو می داند کزو من چاره درد دل بیمار می خواهم

6 بامیدی که خندد بر تمنای محال من بگریه کام دل زان لعل شکر بار می خواهم

7 فضولی رشته جان از غم زلفش گره دارد گشاد این گره زان طره طرار می خواهم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر