خلوتی خواهم و سودای از نظیری نیشابوری غزل 547

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

خلوتی خواهم و سودای سر زلف کسی

1 خلوتی خواهم و سودای سر زلف کسی دم گرمی که چراغی بفروزد ز خسی

2 ازگلم خار به دل می خلد افسوس که نیست پر و بالی که گریزم به شکاف قفسی

3 شعله از قهر به بال و پر پروانه نکرد آنچه از لطف کند شهد به بال مگسی

4 غم و اندیشه مرا زود درآورد از پای پای برجاتر ازین می طلبد عشق کسی؟

5 بس تنک حوصله ام دست و دلی می خواهم که بگیرم به فغان دامن فریادرسی

6 محملی نگذرد از بادیه ما ورنه همه در وجد و سماعیم به بانگ جرسی

7 لاف سربازی ما با تو «نظیری » غلط است چون تو بر چهره نداریم غبار فرسی

عکس نوشته
کامنت
comment