دور نمودم تا فلک از از محیط قمی هفت شهر عشق 32

محیط قمی

آثار محیط قمی

محیط قمی

دور نمودم تا فلک از آستان دوست

1 دور نمودم تا فلک از آستان دوست دارم تن و دلی چو دهان و میان دوست

2 دارم دل شکسته و دانم که جای او است ورنه به دل علاقه ندارم به جان دوست

3 تا از خودی تو اثری است، گرچه نام هرگز گمان مبر که بیابی نشان دوست

4 بیرون بود زقوه ی ما سست بازوان با ضعف دل کشیدن محکم کمان دوست

5 باید گذشتن از تن خاکی که این غبار حائل شده میانه ی ما و میان دوست

6 گیرد چو سیل حادثه آفاق را تمام در الامان ما است، بلند آستان دوست

7 دانی که دوست کیست، علی شاه اولیا چه بود «محیط» خاک ره پاسبان دوست

8 از مویه هم چو موی وز ناله شدم چو نای از دوری دهان و فراق میان دوست

9 دادن به سرو، نسبتش از پست همتی است برتر زطوبی است، قد دلستان دوست

10 گردد کجا ز زلزلت الارض مضطرب آن را که دل قوی است به خط امان دوست

عکس نوشته
کامنت
comment