- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدل کردم به مستی عاقبت زهد ریایی را رسانیدم به آب از یمن می بنیاد تقوی را
2 ز سینه این دل بیمعرفت را میکنم بیرون چرا بیهوده گیرم در بغل مینای خالی را
3 تعلق نیست با جان گر نیفشانده به پای او من بیدل نمیفهمم تکلفهای رسمی را
4 گذشتن از جهان ناید به پای همت هرکس نباشد هیچ معجز بهتر از تجرید عیسی را
5 بود آرایش معشوق حال در هم عاشق سیهروزی مجنون سرمه باشد چشم لیلی را
6 پس از درد جدایی محنت ایام ننماید زآتش هیچ پروا نیست دور از آب ماهی را
7 دو مصرع در سبکروحی کلیم آن طور بنماید که در پرواز شهرت بال باشد مرغ معنی را