1 گفتم که مرا زغم به سه بوسه بخر دل تافته گشتی و گران کردی سر
2 از بهر سه بوسه ای بت بوسه شمر چو گاو به چرمگر، به من در منگر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بخندد همی باغ چون روی دلبر ببوید همی خاک چون مشک اذفر
2 بسبزه درون لاله نو شکفته عقیقست گویی به پیروزه اندر
1 تاخم می را بگشاد مه دوشین سر زهد من نیست شد و توبه من زیر وبر
2 بمه روزه مرا توبه اگر در خور بود روزه بگذشت و کنون نیست مرا آن درخور
1 همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال چو یار من نبود وین حدیث بود محال
2 من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود از آنکه چشم من او را ندیده بود همال
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به