1 گفتم که : بمدحت تو خورشید شوم نی آنکه چو گل آیم و چون بید شوم
2 نومید دلیر باشد و چیره زبان زنهار ! چنان مکن ، که نومید شوم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 زین سینهٔ پر آتش و زین دیدهٔ پر آب دردا ! که گشت قاعدهٔ عمر من خراب
2 از بیم غرق و حرق نیابد مرا همی در سینه هیچ شادی و در دیده هیچ خواب
1 جانا، دلم ز فرقت تو خون همی شود و اندوه من ز عشق تو افزون همی شود
2 خون کرده ای دلم ، نه نخستین کسی منم کندر فراق تو دل او خون همی شود
1 تویی، شها، که جهان را به جاه تو طربست اعطای کف تو ارزاق خلق را سببست
2 جهان ز جاه رفیع تو همچو جنت شد اگر طرب کند امروز، موسم طربست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **