1 گفتم: که بیا وعده دوشینه بیار ورنه بخروشم از تو اکنون چو هزار
2 گفتا: دهم ای همه جفا، نک زنهار! آواز مده که گوش دارد دیوار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
2 چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
1 چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
2 خاک را چون ناف آهو مشک زاید بیقیاس بید را چون پر طوطی برگ روید بیشمار
1 پشت من بشکست همچون پر شکن زلفین یار اشک من بیجاده گون و چشم من بیجاده بار
2 هر زمان چشمم فشاند بر گل زرد ارغوان هر زمان زلفش کندبر نسترن عنبر نثار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به