- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفته بودم با تو من: کان جا نباید رفتنت ور ضرورت میروی با ما نباید رفتنت
2 دشمن پر در کمین داری و دستی بر کمان گرنه تیری، ای پسر، تنها نباید رفتنت
3 راه پر چاهست و شب بیگاه و صحرا بیپناه بیدلیلی پر دل دانا نباید رفتنت
4 مشکل خود را ز رای خردهدانی بازپرس راه جویی، پیش نابینا نباید رفتنت
5 زین من و او دور شو، گز ز آن مایی کین طریق راه توحیدست، با غوغا نباید رفتنت
6 خود نمایی پیش ما عین ریا باشد، تو نیز گر مرایی نیستی، پیدا نباید رفتنت
7 اوحدی، چون جای خود زین پرده بیرون ساختی گر برآید فتنهای، از جا نباید رفتنت