دو بوسه گر ز لب آن نگار از اوحدی مراغه‌ای غزل 830

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

دو بوسه گر ز لب آن نگار بستدمی

1 دو بوسه گر ز لب آن نگار بستدمی مراد خویشتن از روزگار بستدمی

2 کجاست از لب شیرین یار تریاکی؟ که داد از آن سر زلف چو مار بستدمی

3 گر او نه با من بیچاره رستمی کردی به زورش از کف اسفندیار بستدمی

4 اگر ز روی چو گل پرده بر گرفتی دوست به خون لاله خطی از بهار بستدمی

5 لب چو شکر او گر شکار من گشتی مراد خاطر ازو آشکار بستدمی

6 ز لعل اوستدم بوسه‌ای به طراری و گر به طیره نرفتی هزار بستدمی

7 دلش بدادم و گفتم: شمار کن بوسه بجست ورنه منش بی‌شمار بستدمی

8 اگر چه شرم همی داشت، من به بی‌شرمی چه بوسها که از آن شرمسار بستدمی!

9 ز بهر بوسه در آورده بودمش به کنار اگر چنانکه نکردی کنار، بستدمی

10 بر اوحدی اگر آن بی‌وفا نکردی زور مراد این دل مسکین زار بستدمی

عکس نوشته
کامنت
comment