- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دو بوسه گر ز لب آن نگار بستدمی مراد خویشتن از روزگار بستدمی
2 کجاست از لب شیرین یار تریاکی؟ که داد از آن سر زلف چو مار بستدمی
3 گر او نه با من بیچاره رستمی کردی به زورش از کف اسفندیار بستدمی
4 اگر ز روی چو گل پرده بر گرفتی دوست به خون لاله خطی از بهار بستدمی
5 لب چو شکر او گر شکار من گشتی مراد خاطر ازو آشکار بستدمی
6 ز لعل اوستدم بوسهای به طراری و گر به طیره نرفتی هزار بستدمی
7 دلش بدادم و گفتم: شمار کن بوسه بجست ورنه منش بیشمار بستدمی
8 اگر چه شرم همی داشت، من به بیشرمی چه بوسها که از آن شرمسار بستدمی!
9 ز بهر بوسه در آورده بودمش به کنار اگر چنانکه نکردی کنار، بستدمی
10 بر اوحدی اگر آن بیوفا نکردی زور مراد این دل مسکین زار بستدمی