1
فکندم رخت در میخانۀ عشق
کشیدم دُردی از پیمانۀ عشق
2
به بحر اشک خونین غوطه خوردم
ربودم گوهر یکدانۀ عشق
3
مخوان زاهد به فردوسم که الحق
ز قصر خلد بِه ویرانۀ عشق
4
به زنجیر مِی از راهم بگردان
که رسوا می شود دیوانۀ عشق
5
برو واعظ که در یک سر نگنجد
حدیث عقل با افسانۀ عشق