1 فکری کنم و دهم سرانجام سخن شاداب کنم به مدح تو کام سخن
2 فرمان تو زنده کرد اگر نام مرا من زنده کنم به نام تو نام سخن
1 در خون دیده گشته تنم بسمل تو نیست زین مرحمت ملاف که کار دل تو نیست
2 از آبگینه حوصله ما تنک تر است صبر از دلی طلب که درو منزل تو نیست
1 عشق تو بند علایق ز ره ما برداشت هرکه مجنون تو شد سلسله از پا برداشت
2 جنس ارزنده و ارباب بصارت مشتاق نتوان دست ز بیعانه سودا برداشت
1 هرگه رقم کنم به تو عذر گناه را ریزم چو خامه از مژه خون سیاه را
2 شاید که شرم ذلت ما را گران خرند آن جا که خرمنی است بها برگ کاه را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به