جز قامتت بچشم و دلم جای گیر نیست از کلیم غزل 114

جز قامتت بچشم و دلم جای گیر نیست

1 جز قامتت بچشم و دلم جای گیر نیست مهمان خانه های کمان غیر تیر نیست

2 دنیا و آخرت بره او دو نقش پاست دلبستگی بنقش قدم دلپذیر نیست

3 جائیکه من فتاده ام، آنجا که می رسد از بیکسی مدان اگرم دستگیر نیست

4 تا گشته ام ز آمد و رفت نفس ملول وادید و دید هیچکسم در ضمیر نیست

5 بر دل نهم چو دست کفم پر گهر شود گر دست مفلس است ولی دل فقیر نیست

6 طرز فلک بهیچ دلی جا نمی کند پیری به بی مریدی این چرخ پیر نیست

7 عیب از نهاد سخت دلان در نمی رود ای خواجه موی کاسه چو موی خمیر نیست

8 محروم باد چشم کلیم از رخت اگر گلدسته بی تو در نظرش دسته تیر نیست

عکس نوشته
کامنت
comment