1 قسم تو ریاست از ریاست اسمی است شریف و معنیی دون
2 سقا بودی چو ... از اول چون ... رئیس گشتی اکنون
3 چون ... نهی کلاه اطلس چون ... پوشی قبای اکسون
4 خونت به گلو رساد چون ... رویت به قفا گشاد چون ...
1 بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
2 نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
1 شوری ز دو عشق در سر ماست میدان دل از دو لشکر آراست
2 از یک نظرم دو دلبر افتاد وز یک جهتم دو قبه برخاست
1 فروغ جمالت نظر برنتابد صفات خیالت خبر برنتابد
2 به کوی تو از زحمت عاشقانت نسیم سحرگه گذر برنتابد