1 خوار عشقم به اعتبار قسم خاک راهم به افتخار قسم
2 ناصح از جان من چه خواهی دل ندارم به جان یار قسم
3 به غبارم صبا خورد سوگند به سر راه انتظار قسم
4 تا شدم خاک پای یار اسیر به سرم می خورد بهار قسم
1 عشق ساغر داده شوق تشنه دیدار مرا خواب آسایش نبیند چشم بیدار مرا
2 هر نفس از ساغر اشکم بهاری تر دماغ خوی او برخود شگون دانسته آزار مرا
1 جنون نمی کند از خویشتن جدا ما را چه احتیاج به یاران آشنا ما را
2 اگر چه ساده خیالیم ساده لوح نه ایم کدام وعده چه دل دیده ای کجا ما را
1 رام طاعتیم و کشاکش کمند ما صید دلیم و گردن تسلیم بند ما
2 شکر فروش خنده او زهر چشم او تلخی فزای گریه ما زهرخند ما