بخدا کز تو از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 108

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

بخدا کز تو نگیرم دل و رو برنکنم

1 بخدا کز تو نگیرم دل و رو برنکنم کافرم چارۀ دل را گر از این در نکنم

2 رسم خوبان جهان گرچه وفاداری نیست بی وفائی ز تو البته که باور نکنم

3 ناله، دانم ندهد سود و به جائی نرسد من که جز ناله ندارم چکنم گر نکنم

4 سیل اشک من سودا زده بنیاد کن است لیک با شعلۀ دل دامن خود تر نکنم

5 روزگاریست چنان تیره تر از شب که دگر بیم یک روزی از این روز سیه تر نکنم

6 زندگانی که بسر رفته به بی سامانی نه عجب گر پس از این فکر تن و سر نکنم

7 دل که آئینۀ صافیست چه خوش باشد اگر به غم و غصۀ بیهوده مکدّر نکنم

8 دولت طبع روان ملک خداداد من است میل دارائی دارا و سکندر نکنم

9 مفتقر خرقۀ فقر است گرامی دارش که بدیبای ملوکانه برابر نکنم

عکس نوشته
کامنت
comment