1 از سخن خوانی کشیدم پیش اهل روزگار ذوقهای گونه گون در وی ز انواع نعم
2 نیستم شرمنده هر مهمان که آید سوی من خواه از ترک آید و خواه از عرب خواه از عجم
3 هر که باشد گو بیا و هر چه باید گو ببر نعمت باقیست این قسمت نخواهد گشت کم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 زبان خوشست که توحید حق کند به بیان اگر چنان نبود در دهان مباد زبان
2 زهی مکون کامل که هست در کونین رقم کشیده او نقش کاینا ما کان
1 ماه من نخل قدت سرو خرامان منست سرو من ماه رخت شمع شبستان منست
2 می کند حال مرا هجر تو بد وصل تو خوش هجر تو درد من و وصل تو درمان منست
1 مکش بر دیده ای خورشید خاک آن کف پا را مکن با خاک یکسان توتیای دیده ما را
2 بهر تاری ز جعد سنبلش دل بسته شیدایی صبا بر هم مزن جمعیت دلهای شیدا را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **