نشینم گوشه ای با خاطر از اسیر شهرستانی غزل 381

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

نشینم گوشه ای با خاطر ناشاد هر ساعت

1 نشینم گوشه ای با خاطر ناشاد هر ساعت کنم دزدیده از دست دل خود داد هر ساعت

2 نگاهم را که محو جلوه های آتشین دارد که از خویش گدازد شعله فریاد هر ساعت

3 من آن صیدم که در صحرای وحشت می دود دایم تپد در سینه از قیدم دل صیاد هر ساعت

4 به جانان راز خود را یک به یک خاطر نشان کردم ز رنگ آمیزی آیینه بیداد هر ساعت

5 دلم آشفته سروی که از جوش دلارایی به پایش می نهد سر سایه شمشاد هر ساعت

6 فزون باد التفات شاه بر ما آنقدر یارب که گویندش اسیران صد مبارکباد هر ساعت

عکس نوشته
کامنت
comment