1 دل را به مستی از من و ما ساده میکنم بال صدای جام تر از باده میکنم
2 فکرتعلق جسدم نیست چون نفس عمریست خدمت دل آزاده میکنم
3 جیبی به صد شکفتگی صبح میدرم حسرت نیاز عقل جنون زاده می کنم
4 در رنگ زرد میشکنم گرد خون دل یاقوت میگدازم و بیجاده میکنم
5 جولان شعله عافیتش وقف اخگر است من هم بساط آبله آماده میکنم
6 سیلم، ز بیقراری مجنون من مپرس هر جا که منزلیست غمش جاده میکنم
7 شوق نثار خجلت گوهر نمیکشد نذر خرام او سر افتاده میکنم
8 چشم خیال دوختهام بر طلسم دل آیینه حلقهٔ در نگشاده میکنم
9 گرد شکوه وحشتم از نه فلک گذشت بیدل هنوز یک علم استاده میکنم
دیدگاهها **