- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز دورت بینم و پوشم نر از غیرت دیده بچشم دل کنم نظاره یی بی منت دیده
2 برای جلوه ی خیل خیالت در حریم دل کشم صد جا ز نقش غیر خالی صورت دیده
3 چنین کز دیدن روی تو غیرت دارم از مردم سزد کز دل کنم پهلو تهی در صحبت دیده
4 طفیل دیده کردم نقش هستی چون ترا دیدم منم وه کاین سعادت یافتم از دولت دیده
5 کنم نظاره ی روی تو و از شوق خون گریم همینست از شراب جام وصلت عشرت دیده
6 گشایم هر زمان چشم جهان بین برمه رویت بسر افروزم چراغی بر حریم حرمت دیده
7 بهمراهی اشک از پرده ی هستی برون رفتم ز خاک آستانت دور کردم زحمت دیده
8 اگر جای خیال و منزل دیده رخت نبود نه آب روی دل خواهم نه جویم عزت دیده
9 چرا از تیرگی نالد فغانی، چون کند روشن فروغ شمع رخسارت چراغ خلوت دیده