-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 معنی حسن تو در صورت جان میبینم عکس رخسار تو در جام جهان میبینم
2 دفتر حسن بتان را بنظر می دارم از تو در هر ورقی نام و نشان میبینم
3 غمزه ایت را چو نظر میکنم از هر نظری همه بر حسن رخت را نگران میبینم
4 گرچه از دیده اغیار نهانمی گردی منت از دیده اغیار عیان میبینم
5 میکنم هر نفسی دیده از نور تو وام تا بدان دیده ترا گر بتوان میبینم
6 خویشتن را چو منم سایه تو زان شب و روز در پیت بر صفت سایه دوان میبینم
7 که هویدا شوی از فرط نهانی بر من گاه از فرط نهانیت عیان میبینم
8 تو یقینی و جهان جمله گمان من بیقین مدتی شد که یقین را ز گمان میبینم
9 تو مرا مغربی از من به من و در من بین چند گویی که ترا درد گران میبینم