به تیره شب نظر آفتاب می‌بینم از صفای اصفهانی غزل 114

صفای اصفهانی

آثار صفای اصفهانی

صفای اصفهانی

به تیره شب نظر آفتاب می‌بینم

1 به تیره شب نظر آفتاب می‌بینم رخ تو می‌نگرم یا که خواب می‌بینم

2 به غیر نقش خط از روی آبدار تو من خط دو کون چو نقش بر آب می‌بینم

3 خراب عشق توام ورنه در عمارت خویش بنای کون و مکان را خراب می‌بینم

4 نظر نداشتی ای آنکه گفتی از سر زلف جمال شاهد جان در حجاب می‌بینم

5 تو طره می‌نگری من ز طره طلعت دوست تو ابر تیره و من آفتاب می‌بینم

6 نه تاب هر نظرست این فروغ و تابش روی که من در آن سر زلف به تاب می‌بینم

7 به چشم باز من آن روی را چو بیضه نور عیان ز موی چو پر غراب می‌بینم

8 شتاب گیر دلا وصل اوست حاصل عمر که عمر را به روش در شتاب می‌بینم

9 کتاب عشق ز من جو که من ز خشت سیاه بیاض صفحه سر کتاب می‌بینم

10 پیاده‌ای تو ز من پرس راه وادی عشق که خون راهروان تا رکاب می‌بینم

11 صفای سرم و خود را بی‌من همت پیر به قصر خسرو مالک رقاب می‌بینم

عکس نوشته
کامنت
comment