- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قدرت کردگار میبینم حالت روزگار میبینم
2 حکم امسال صورت دگر است نه چو پیرار و پار میبینم
3 از نجوم این سخن نمیگویم بلکه از کردگار میبینم
4 غین در دال چون گذشت از سال بوالعجب کار و بار میبینم
5 در خراسان و مصر و شام و عراق فتنه و کارزار میبینم
6 گرد آیینه ضمیر جهان گرد و زنگ و غبار میبینم
7 همه را حال میشود دیگر گر یکی در هزار میبینم
8 ظلمت ظلم ظالمان دیار غصهٔ درد یار میبینم
9 قصهٔ بس غریب میشنوم بیحد و بیشمار میبینم
10 جنگ و آشوب و فتنه و بیداد از یمین و یسار میبینم
11 غارت و قتل و لشکر بسیار در میان و کنار میبینم
12 بنده را خواجهوَش همییابم خواجه را بندهوار میبینم
13 بس فرومایگان بیحاصل عامل و خواندگار میبینم
14 هرکه او پار یار بود امسال خاطرش زیر بار میبینم
15 مذهب و دین ضعیف مییابم مبتدع افتخار میبینم
16 سکهٔ نو زنند بر رخ زر درهمش کمعیار میبینم
17 دوستان عزیز هر قومی گشته غمخوار و خوار میبینم
18 هر یک از حاکمان هفت اقلیم دیگری را دچار میبینم
19 نصب و عزل تبکچی و عمال هر یکی را دوبار میبینم
20 ماه را روسیاه مییابم مهر را دلفگار میبینم
21 ترک و تاجیک را به همدیگر خصمی و گیر و دار میبینم
22 تاجر از دست دزد بیهمراه مانده در رهگذار میبینم
23 مکر و تزویر و حیله در هرجا از صغار و کبار میبینم
24 حال هندو خراب مییابم جور ترک و تتار میبینم
25 بقعه خیر سخت گشته خراب جای جمع شرار میبینم
26 بعض اشجار بوستان جهان بیبهار و ثمار میبینم
27 اندکی امن اگر بود آن روز در حد کوهسار میبینم
28 همدمی و قناعت و کُنجی حالیا اختیار میبینم
29 گرچه میبینم این همه غمها شادیای غمگسار میبینم
30 غم مخور زان که من در این تشویش خرمی وصل یار میبینم
31 بعد امسال و چند سال دگر عالمی چون نگار میبینم
32 چون زمستان پنجمین بگذشت ششمش خوش بهار میبینم
33 نایب مهدی آشکار شود بلکه من آشکار میبینم
34 پادشاهی تمام دانایی سروری با وقار میبینم
35 هرکجا رو نهد به فضل اله دشمنش خاکسار میبینم
36 بندگان جناب حضرت او سر به سر تاجدار میبینم
37 تا چهل سال ای برادر من دور آن شهریار میبینم
38 دور او چون شود تمام به کار پسرش یادگار میبینم
39 پادشاه و امام هفت اقلیم شاه عالیتبار میبینم
40 بعد از او خود امام خواهد بود که جهان را مدار میبینم
41 میم و حا، میم و دال میخوانم نام آن نامدار میبینم
42 صورت و سیرتش چو پیغمبر علم و حلمش شعار میبینم
43 دین و دنیا از او شود معمور خلق از او بختیار میبینم
44 ید و بیضا که باد پاینده باز با ذوالفقار میبینم
45 مهدی وقت و عیسی دوران هردو را شهسوار میبینم
46 گلشن شرع را همیبویم گل دین را به بار میبینم
47 این جهان را چو مصر مینگرم عدل او را حصار میبینم
48 هفت باشد وزیر سلطانم همه را کامکار میبینم
49 عاصیان از امام معصومم خجل و شرمسار میبینم
50 بر کف دست ساقی وحدت بادهٔ خوشگوار میبینم
51 غازی دوستدار دشمنکش همدم و یار و غار میبینم
52 تیغ آهندلان زنگ زده کُند و بیاعتبار میبینم
53 زینت شرع و رونق اسلام هر یکی را دو بار میبینم
54 گرک با میش شیر با آهو در چرا برقرار میبینم
55 گنج کسری و نقد اسکندر همه بر روی کار میبینم
56 ترک عیار مست مینگرم خصم او در خمار میبینم
57 نعمت الله نشسته در کنجی از همه بر کنار میبینم