1 ز عشقش سوز در هر سینه بینم غمش را گنج هر گنجینه بینم
2 ه آیینهٔ اویند دلکش ندانم در کدام آیینه بینم
1 جلوه گر در پرده آمد آفتاب از تعین بر رخ افکنده نقاب
2 تا نسوزند از فروغ روی او رفته از مهر آن مهم زیر سحاب
1 پیوسته مرا ز غم تب و تاب ای مایهٔ خوشدلی تو دریاب
2 می دهد که حیات این جهان هست مانند حباب بر سر آب
1 ای قد تو سرو بوستانها وی روی تو ماه آسمانها
2 گل جیب دریده تا فتاده آوازهٔ تو به گلستانها
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به