با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش از وحشی بافقی غزل 251

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش

1 با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش باز با جمع غریبی آشنا می‌بینمش

2 باز تا امروز دارد با که میل اختلاط زانکه از یاران دیروزی جدا می‌بینمش

3 ماه رخسارش که چون آیینه بودی در صفا بی‌صفا گردید با من بی‌صفا می‌بینمش

4 آنکه هر دم در ره او می‌فکندم خویش را راه می‌گردانم اکنون هر کجا می‌بینمش

5 مرغ دل وحشی که از دامی به چندین حیله جست از سرنو باز جایی مبتلا می‌بینمش

عکس نوشته
کامنت
comment