- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با جوانی چند در عین وفا میبینمش باز با جمع غریبی آشنا میبینمش
2 باز تا امروز دارد با که میل اختلاط زانکه از یاران دیروزی جدا میبینمش
3 ماه رخسارش که چون آیینه بودی در صفا بیصفا گردید با من بیصفا میبینمش
4 آنکه هر دم در ره او میفکندم خویش را راه میگردانم اکنون هر کجا میبینمش
5 مرغ دل وحشی که از دامی به چندین حیله جست از سرنو باز جایی مبتلا میبینمش