من که در صورت خوبان همه او از شمس مغربی غزل 129

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

من که در صورت خوبان همه او می‌بینم

1 من که در صورت خوبان همه او می‌بینم تو مپندار که من روی نکو می‌بینم

2 نیست در دیده من هیچ مقابل همه اوست تو قفا می‌نگری من همه رو می‌بینم

3 هرکجا می‌نگری دیده بدو می‌نگرد هرچه می‌بینم ازو جمله بدو می‌بینم

4 تو به یک سوش نظر می‌کنی و من همه سو تو ز یک سو و منش از همه سو می‌بینم

5 می باقیست که بی‌جام و سبو می‌نوشم عکس ساقی است که در جام و سبو می‌بینم

6 گاه با جمله و گه جمله ازو می‌دانم گاه او جمله و گه جمله در او می‌بینم

7 بوی گلزار تو از باد صبا می‌شنوم سرو بستان ترا بر لب جو می‌بینم

8 مغربی آنکه تواش می‌طلبی در خلوت من عیان بر سر هر کوچه و کو می‌بینم

عکس نوشته
کامنت
comment