- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صنما هر نفسی در گذرت میبینم بر دل و دیده و جان جلوهگرت میبینم
2 گرچه صدبار کنی جلوه مرا هر نفسی لیک هر لحظه به جنسی دگرت میبینم
3 گرچه از منزل خود هیچ برون مینایی لیک پیوسته ترا در سفرت میبینم
4 بر سپهر دل و بر چرخ روان تابنده گاه چون شمس و گهی چون قمرت میبینم
5 دایم از غایت پیدایی خود پنهانی گرچه تابندهتر از ماه و خورت میبینم
6 غایب از دیده نه زانکه به صد کسوت خوب هرزمانی گذران بر نظرت میبینم
7 تویی نور بصرم گرچه نهان از نظری زانکه در دیده چو نور بصرت میبینم
8 مغربی از ملک و فلکی بالاتر گرچه دایم به لباس بشرت میبینم