1 من همان گویم کان لاشه خرک گفت و می کند بسختی جانی
2 چه کنم ؟ بار کشم ، راه روم که مرا نیست جزین درمانی
3 یا بمیرم من و یا خر بنده یا بود راه مرا پایانی
1 ای بر مراد رأی تو ایام رامضا بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
2 از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
1 چون بر وزد بچهرهٔ تو ، ای نگار ، باد گردد ز نقش چهرهٔ تو پرنگار باد
2 هستم غلام باد ، که هر صبح دم مرا آرد نسیم طرهٔ تو ، ای نگار ، باد
1 رایت شرع و ملک منصورست آیت علم عدل مشهورست
2 بخداوند خسروان خاقان که جهانش مطیع و مأمورست