1 گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی
2 گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
2 چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
1 سپه کشید چه از تازی و چه از بلغار چه از برانه چه از آبکند و از فاراب
1 بهیچ در نروی تا در آن نیابی سود بهیچکس نروی تا در آن نبینی رنگ
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **