1 پوپک دیدم به حوالی سرخس بانگک بر برده به ابر اندرا
2 چادرکی دیدم رنگین برو رنگ بسی گونه بر آن چادرا
3 ای پرغونه و باژگونه جهان مانده من از تو به شگفت اندرا
1 بینی و گنده دهان داری و نای خایگان غر، هر یکی همچون درای
1 گل دگر ره به گلستان آمد وارهٔ باغ و بوستان آمد
2 وار آذر گذشت و شعلهٔ او شعلهٔ لاله را زمان آمد
1 خوبان همه سپاهند، اوشان خدایگانست مر نیک بختیم را بر روی او نشانست
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار