جلال عضد

جلال عضد

جلال عضد
جلال عضد

دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم از جلال عضد غزل 143

غزل 143 ام از 401 غزلیّات

دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز

1 دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز و آنچه این بار کشیدم، نکشیدم هرگز

2 کامم این بود که در پای تو میرم روزی مُردم از حسرت و این کام ندیدم هرگز

3 بهر تو بس که شنیدم سخن ناخوش خلق وز تو روزی سخن خوش نشنیدم هرگز

4 هر که را حال نکو بود به کامی برسید من بدحال به کامی نرسیدم هرگز

5 باغبانا! مکن از گوشه باغم بیرون که من از باغ تو یک میوه نچیدم هرگز

6 منم آن بلبل عاشق که چو مرغ خانه بر درت ماندم و جایی نپریدم هرگز

7 جان شیرین ز فراقت به لب آمد چو جلال کز می وصل تو جامی نچشیدم هرگز

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز

شاعر شعر دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز چه کسی است ؟

شاعر شعر دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز جلال عضد می باشد.

شعر دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز چیست ؟

قالب شعر دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز غزل است

مضمون اصلی شعر دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر