- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز و آنچه این بار کشیدم، نکشیدم هرگز
2 کامم این بود که در پای تو میرم روزی مُردم از حسرت و این کام ندیدم هرگز
3 بهر تو بس که شنیدم سخن ناخوش خلق وز تو روزی سخن خوش نشنیدم هرگز
4 هر که را حال نکو بود به کامی برسید من بدحال به کامی نرسیدم هرگز
5 باغبانا! مکن از گوشه باغم بیرون که من از باغ تو یک میوه نچیدم هرگز
6 منم آن بلبل عاشق که چو مرغ خانه بر درت ماندم و جایی نپریدم هرگز
7 جان شیرین ز فراقت به لب آمد چو جلال کز می وصل تو جامی نچشیدم هرگز