-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیدمش در دل نهفتم آه بیتأثیر را در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را
2 پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را
3 خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت ذوق درد اضطراب و لذت تغییر را
4 از کمند دادی گر آزارم خجل از من مباش کرده ام خاطرنشان خویش صد تقصیر را
5 گشته دل پامال حسرت عشوه در کارش مکن قلب زراندود ما ضایع کند اکسیر را
6 از نگاهی شد «نظیری » صید و من در انفعال زان که آن وحشی نمی ارزد بهای تیر را