-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش در خواب چو آن طره پیچان دیدم صبح در بستر خود سنبل و ریحان دیدم
2 از هواداری آنزلف چنانم که اگر برد خواب اجلم خواب پریشان دیدم
3 ایخوش آندم که زحیرت نزنم دیده بهم تا زدم چشم بهم آفت طوفان دیدم
4 آنچه از لشکر تاتار ندیدست کسی من زیک تار از آن زلف پریشان دیدم
5 گرد راه طلبم سرمه بینائی شد چمنی در دل هر خار مغیلان دیدم
6 از سر صدق چو دستار بگردش گشتم گر سری خالی از اندیشه سامان دیدم
7 هر که ز ابنای جهان است بمن حق دارد زانکه از چین جبین همه سوهان دیدم
8 دارد ار منفتعی صحبت این چرخ چرا خضر را معتقد سیر بیابان دیدم
9 راست گویند بود توبه پشیمان بودن هر کرا دیدم، از توبه پشیمان دیدم
10 دهر بر عکس توقع چو کند کار کلیم هر چه دشوار شمردم بخود آسان دیدم