1 دیدم به عرابه من زن روسی را کردم به قدوم او زمین بوسی را
2 گفت از هنر و فضل چه داری گفتم شاگرد منم سخنور طوسی را
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 زلف مشکین تا به دور ماه رویش هاله زد شور طوفان از نوایم در نیستان ناله زد
2 زاهد از بهر خدا سوز درون ما مپرس کز حدیث آتش عشقش لبم تبخاله زد
1 ز عارض برقع افکندی کشودی روی زیبا را ز برق رخ زدی آتش بساط خرمن ما را
2 سفید از انتظار مقدمت شد چشم امیدم خوشا روزی که همچون نور بر چشمم نهی پا را!
1 میکنم جان در غم او کندن جانم عبث در وفایش عهد کردم عهد و پیمانم عبث!
2 نالهام بشنید و تأثیری به گوش او نکرد از فراقش گریه و فریاد و افغانم عبث!
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به