-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 دیدم به سرِ عمارتی مردی فرد، کاو گِل به لگد میزد و خوارش میکرد،
2 وان گِل به زبانِ حال با او میگفت: ساکن، که چو من بسی لگد خواهیخورد!