1
پسری دیدم پوشیده قبای
گفتم او را که به نزدیک من آی
2
گفت من دیر بمانم نایم
گفتم او را که بیا ژاژ مخای
3
دیر کی مانی جایی که بود
سیم در دست و گروگان در پای
4
من اگر ایستادهام مسته
خویشتن گر نشستهای مستای
5
زان که تو فتنهای و من علمم
تو نشسته بهی و من بر پای