1 گفتم خود را ز خس نگهدار ای چشم خود را و مرا به درد مسپار ای چشم
2 واکنون که به دیده در زدی خار ای چشم تا جانت برآید اشک می بار ای چشم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از هر چه گمان بر دلم یار نه آن بود پندار بد آن عشق و یقین جمله گمان بود
2 آن ناز تکلف بد و آن مهر فسون بود وان عشق مجازی بد و آن سود و زیان بود
1 نگارینا دلم بردی خدایم بر تو داور باد به دست هجر بسپردی خدایم بر تو داور باد
2 وفاهایی که من کردم مکافاتش جفا آمد بتا بس ناجوانمردی خدایم بر تو داور باد
1 نخواهم من طریق و راه طامات مرا می باید و مسکن خرابات
2 گهی با می گسارم انده خویش گهی با جام باشم در مناجات
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **