1 گفتم ای چرخ تو بر سینه من سوخته این همه داغ که حصر و حد و پایانش نیست
2 گفت بر سینه ترا گر ز منست این همه داغ این همه داغ که بر سینه من هست ز کیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 یا من علت بتربته رتبه النجف تو در شاهواری و خاک نجف صدف
2 بدرالدجا تویی ز طلوع و غروب تو بطحا گرفته نور نجف یافته شرف
1 بسان چنگ بصد پرده می نهفتم راز فغان که ناله بی اختیار شد غماز
2 مرا چو نی غم غربت به ناله می آرد کجاست همدم و غمخواری غریب نواز
1 سحر که عامل دین را فزود رونق کار فکند بیم هوا لرزه در تن اشجار
2 مگو جمیله مهرست در کنار زمین مگو سفیدی برفست بر سر کهسار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **