1 گفتم چشمت گفت که بر مست مپیچ گفتم دهنت گفت منه دل بر هیچ
2 گفتم زلفت گفت پراکنده مگوی باز آوردی حکایتی پیچا پیچ
1 ای آینه حسن تو در صورت زیب گرداب هزار کشتی صبر و شکیب
2 هر آینهای که غیر حسن تو بود خواند خردش سراب صحرای فریب
1 ای حیدر شهسوار وقت مددست ای زبدهٔ هشت و چار وقت مددست
2 من عاجزم از جهان و دشمن بسیار ای صاحب ذوالفقار وقت مددست
1 تا درد رسید چشم خونخوار ترا خواهم که کشد جان من آزار ترا
2 یا رب که ز چشم زخم دوران هرگز دردی نرسد نرگس بیمار ترا
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما