گفتم چه چاره سازم با عشق چاره از فیض کاشانی غزل 78

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

گفتم چه چاره سازم با عشق چاره سوزت

1 گفتم چه چاره سازم با عشق چاره سوزت گفتا که چاره آورد این کارها بروزت

2 گفتم که سوخت جانم در آتش فراقت گفتا که کار خامست باید جفا هنوزت

3 گفتم زسوز هجران آمد مرا بلب جان گفتا که سازی آخر سربرکند زسوزت

4 گفتم تموز هجران در من فکند آتش گفتا بهار وصلی آید پس از تموزت

5 گفتم که با سگانت دیریست آشنایم گفتا بلی ولی من نشناختم هنوزت

6 گفتم که نیست جایز از عاشقان بریدن گفتا که ما معافیم از جان لایجوزت

7 سربسته حیرت افزود آیا چها کند باز با اهل دانش ای فیض گرحل شود رموزت

عکس نوشته
کامنت
comment